فتح مهمات و گشایش کار و رزق و روزی

فقط انسانهای بزرگ که از کمک کردن به دیگران لذت میبرند مشتری همیشگی اینجا هستند

فتح مهمات و گشایش کار و رزق و روزی

فقط انسانهای بزرگ که از کمک کردن به دیگران لذت میبرند مشتری همیشگی اینجا هستند

سلام سلام .. بازم سلام.. خوب الان که دارم می نویسم منم و خودت . یه هوای ابری با نم نم بارون .. نمی دونم چرا همه اون حرفات رو خوندم بهت حق می دم اینا رو بگی اخه منم رفتارم خوب نبوده . بگذریم نمی دونم این روزا بیش از اونی که فکر کنی و تصورش رو داشته باشی فکر کردم خصوصا وقتی توی خونه تنها می نشستم و به در و دیوار نگاه می کردم همه جای این خونه یه جورایی یاد اور تو هست و یه به سفرایی که داشتم فکر می کردم ولی خوب می دونی خیلی منو توی این دو تا سفر اخری اذیت کردی همیشه یه جورایی رفتار کردی که فقط خودت دوست داشتی و نمی دونم شاید یادت رفته بود که منم دل و دارم و دلم میخواد مثل بقیه مردم باشم که با دوستانشون لحظات خوشی رو تجربه می کنن می دونی همواره دوستت داشتم و اینجور رفتار کردنت گاهی زیاد منو دلگیر کرده همیشه دلم میخواست مثل اون زمانی بین اولین دیدار و دومین دیدارمون باشه چقدر از بودن با هم لذت می بردیم و خوش بودیم .. ولی اخرش چی .. همیشه به من میگی من همه چیز رو خراب کردم ولی هیچ وقت فکرشو کردی که خودت چیارو خراب کردی/؟ .... مجال گلایه و شکایت نیست و نم کسی نیستم که بخوام همیش گلایه کنم ... خودت سرت اومده که بچه ها یرفتن بیرون و تنها تو خونه می مونی و همش فکر می کردی این روزا منم اینجوری شدم .. تنهایی خودمو با کتاب و کار سرگرم کردم و گاهی وقتا اونقده خسته میشم که یادم میره شام بخورم .. می دونی من همیشه به جای اینکه بخوام دیگران رو اذیت کنم می شینم با خودم یه تصمیم میگیرم .. می دونی همچنان به چشم یه دوست که با بقیه فرق داره میبینمت و همچنان دوتت دارم ولی خوب دیگه روی همراه بودنت حساب نمی کنم چون ما خیلی با هم فرق داریم من یه ادم عادی هستم و تو متفاوت از بقیه فهمیدنت سخته وخودت هم خیلی وقتا کمک نمی کنی که ادم حرفتو بفهمه فقط توقع داری درک کنم .. .. می دونی الان که دارم می نویسم هایده هم داره میخونه اشک تو چشام جمع شده کاش بچه ها اینجا نبودن ... ..................................... گاهی ادم توی یه دوراهی گیر میکنه .و نمی دونه که واقعیت چیه و کجا باید بره و کدوم سمت درسته .. نمی دونم ... هنوز همون خراباتی و مستم ... ولی بی تو سبوی می شکستم .. .. .. از بس که غم به سینه من بسته راه را ..... دیگر مجال آمد و شد نیست آه را .... دلتنگم .. دلتنگ ... مث مردن می مونه از همه دل بریدن ... حتی بدتر ز مردن عزیزان رو ندیدن .. ندیدن .. دل بریدن ... .. میخوام دنیا نباشه . ....... نمی تونم بنویسم . حالم خوش نیست .. ..به این خیالت بگو یه لحظه منو ول کنه .. یه ذره بذاره فکر کنم .. بذاره یه ذره سرمای بیرون و قدم زدن زیر بارون رو بفهمم شاید بتونم با خودم کنار بیام ..