این نوشته همینجوری می باشد MN J
به من اونکه بدی آموخت ، تو بودی ، تو بودی
منو آتیش زدو خود سوخت ، تو بودی ، تو بودی
اونکه با تیغ زهر، آلوده عشق دل و دیدمو به هم دوخت ، تو بودی ، تو بودی
اونکه با شعبده بازی و نیرنگ ، لب فریاد منو دوخت ، تو بودی ، تو بودی
به من اونکه بدی آموخت ، تو بودی ، تو بودی، تو بودی
منو آتیش زدو خود سوخت ، تو بودی ، تو بودی
آخر این قصه ما ، از خود ما ، از ابتدا پیدا بود ، نیرنگ بود ، رویا بود
دشمن ما ، از خود ما ، هر لحظه بین ما بود، از ما بود با ما بود
تومنو به بازی تلخی کشوندی ، که ندونسته به انتها رسوندی
من به خواب تو، تو جادو شده خواب
دشمن ما رو سر سفره نشوندی
اونکه به قصه ها باخت ، تو بودی ، تو بودی، تو بودی
خونمونو روی آب ساخت ، تو بودی ، تو بودی ، تو بودی
آخر این قصه ما ، از خود ما ، از ابتدا پیدا بود ، نیرنگ بود ، رویا بود
دشمن ما ، از خود ما ، هر لحظه بین ما بود، از ما بود با ما بود
به من اونکه بدی آموخت ، تو بودی ، تو بودی
منو آتیش زدو خود سوخت ، تو بودی ، تو بودی